از کتاب جدید فاضل نظری چه خبر؟


به گزارش خبرگزاری تسنیم، هشتمین کتاب شعر فاضل نظری با عنوان «نیست» که نهم اسفندماه 1403 در سالن اصلی پردیس سینمایی آزادی رونمایی شده بود، در مدت یک‌ماه به چاپ ششم و شمارگان 15 هزار نسخه رسید.

این مجموعه‌ شعر، شامل 41 غزل از تازه‌ترین سروده‌های این هنرمند با مضامین عاشقانه و اجتماعی است که در 88 صفحه و بهای 175 هزار تومان از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

در کتاب «نیست»، شاعر با تکیه بر بیان موجز، زبان آهنگین و تصاویر بدیع، مفاهیم والایی از عشق، رنج، فراق و امید را به تصویر کشیده است. اشعار فاضل نظری در این مجموعه همانند آثار قبلی‌اش، از پیچیدگی‌ها دور نگه داشته شده و نیازی به شرح و بسط اضافی ندارند؛ ویژگی‌ای که سبب محبوبیت اشعار او میان مخاطبان شده است.

 

یکی از غزلیات کتاب «نیست» را در ادامه می‌خوانیم:

اوقات تلخ و وضع خراب و هوا پس است

من تاب قهر یار ندارم بگو بس است

رعنا بُتی که آب و گل آفرینشش

از چشمه‌ای مبارک و خاکی مقدس است

‌ای جان بر لب آمده لب‌های دوست را

آرام‌تر ببوس که این غنچه نورس است

آشفته‌خاطرش مکن ‌ای پیک و بازگرد

حتی مگو که نامه به خط فلان‌کس است

زندانی امیدم و می‌دانم این قفس

هر قدر هم بزرگ شود باز محبس است

لازم نبود نام خودت را بیاوری

فاضل همین که شعر تو را بشنود بس است

گفتنی است، شعرهای فاضل نظری مخاطبانی در هر دو گروه عام و خاص دارد و سروده‌هایش در بین اقشار مختلف مردم محبوب است. تمایل به کوتاه‌سرایی سبب بیشتر خوانده‌شدن شعرهایش شده و این امر بر میزان محبوبیت آثارش افزوده است.

پیش از این، هفت عنوان کتاب با نام‌های «گریه‌های امپراتور» (1383)، «اقلیت» (1385)، «آن‌ها» (1388)، «ضد» (1392)، «کتاب» (1395)، «اکنون» (1397) و «وجود» (1400) از این شاعر منتشر شده است.

این شاعر افتخاراتی نیز همچون «جایزه کتاب سال شعر جوان» در سال 1384، «جایزه قلم زرین» در سال 1392 و «جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» در سال 1387 را کسب کرده است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

بعد از شهادت حاج قاسم دی‌ماه برایم تلخ است؛ درود حضرت عالی‌مقام! فرمانده!


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: فاطمه عارف‌نژاد در چند سال گذشته شاعر پرکاری بوده است. او بین شاعران فارسی‌زبان تنها کسی است که بیشترین شعرها را برای حاج قاسم سلیمانی، طوفان الاقصی و جبهه مقاومت سروده است. ویژگی شعرهای عارف‌نژاد درهم‌تنیدگی با دغدغه‌ها و عواطف عمیق شاعر است. همین ارتباط روحی و عاطفی شاعر با این موضوعات است که باعث شده عارف‌نژاد بیشترین شعرها را در حوادث و وقایع یکی دو سال اخیر جبهه مقاومت بنویسد و مورد توجه جامعه ادبی قرار گیرد.

چندی پیش بود که کتاب «در رکاب صبح»‌ از او توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد؛ کتابی که همه شعرهای آن، یعنی ۴۵ غزل، درباره جبهه مقاومت بود و همه آنها از هفت اکتبر به بعد سروده شده بودند. این کتاب بود که عارف‌نژاد را بیش از پیش به جامعه ادبی معرفی کرد و آخرین موفقیت او هم عنوان برگزیده ویژه کنگره ملی شعر «شهید القدس» با موضوع فلسطین و حاج قاسم بود.

به بهانه سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی به سراغ فاطمه عارف‌نژاد رفتیم تا درباره شعرهای او در فضای جبهه مقاومت و حاج قاسم با این شاعر گفتگو کنیم.

در ادامه متن شروح این گفتگو را می‌خوانید؛

* خانم عارف نژاد، شما غیر از اینکه در یک سال گذشته در مورد جبهه مقاومت شعرهای زیادی نوشتید، در مورد حاج قاسم هم شعرهای زیادی دارید و در کنگره شهید القدس هم عنوان برگزیده ویژه را به دست آوردید. ظاهرا با چند شعر در این کنگره برگزیده شده بودید. توضیح می‌دهید؟

بله، این کنگره با محوریت شخص حاج قاسم بود و البته شعرهای پیرامون موضوع فلسطین هم در این جشنواره دیده می‌شدند. با توجه به اینکه حاج قاسم به عنوان فرمانده سپاه قدس خدمات زیادی به آرمان قدس داشتند، دوستان به این نتیجه رسیده بودند که دایره مضمونی بیشتری را در نظر بگیرند و فلسطین هم در موضوعات کنگره باشد. به همین خاطر من با تعدادی از شعرهایم درباره فلسطین و حاج قاسم در آن شرکت کرده بودم. اما عنوان برگزیده ویژه برای خود من هم یک غافلگیری بزرگ بود، چون چنین بخشی پیش از این برای جشنواره اعلام نشده بود. یعنی عنوان برگزیده ویژه در فراخوان کنگره نبود و بنا بود ۱۰ نفر برگزیده اعلام شود. این از ابتکار عمل بزرگواران بود که چنین بخشی را به خاطر من به اختتامیه اضافه کردند.

* آقای کاظمی دلیلش را در اختتامیه کنگره توضیح داد، اما از زبان شما هم بشنویم چه شد که چنین عنوانی برای شما در نظر گرفتند؟

داوری‌ شعرهای کنگره بدون اسم شاعران انجام می‌شد؛ یعنی شعرها کدگذاری شده بودند و داورها اسم شاعر را نمی‌دانستند. وقتی که داوران شعرهای نهایی را انتخاب می‌کنند، ۱۰ شعر را به عنوان برگزیدگان نهایی به دبیرخانه ارسال می‌کنند تا اسم شاعران مشخص شود. می‌گفتند وقتی که اسامی برگزیدگان را به ما دادند، فقط اسم پنج نفر بود؛ در حالی که باید ۱۰ شاعر معرفی می‌کردند. سوال کرده بودند بقیه اسم‌ها کجاست؟ جواب داده بودند که ۵ تا شعر از یک شاعر برگزیده شده است. آنجا متوجه شده بودند که بنده با ۵ شعرم به مرحله نهایی رسیده‌ام. همین اتفاق داوران را به این نتیجه رسانده بود که عنوان برگزیده ویژه را برای جشنواره تعریف کنند.

* پس شما باعث شدید چند شاعر به برگزیده‌ها اضافه شود!

بله. بعد سراغ دیگر شاعران رفته بودند و چند شاعر دیگر را که امتیازهای بیشتری آورده بودند، به برگزیده‌ها اضافه کردند. با این حال در اختتامیه ۸ نفر را معرفی کردند؛ یعنی باز هم برگزیده‌ها کامل نشدند.

* خودتان هم در اختتامیه حضور نداشتید و مادرتان به نمایندگی از شما جایزه را تحویل گرفت. چرا؟

کم سعادتی من بود. دوستان شاعر می‌دانند که من به خاطر معلولیتی که دارم، نمی‌توانم در شب شعرها و برنامه‌های زیادی شرکت کنم. متاسفانه سالن اختتامیه کنگره شهید القدس برای حضور من شرایط استانداردی نداشت. البته قرار بود اختتامیه در محل دیگری برگزار شود، اما در نهایت در سالنی برگزار شد که به خاطر پله‌های زیاد من نمی‌توانستم در آن شرکت کنم. من حتی تا جلوی سالن رودکی هم آمدم، اما چون امکان آمدن به داخل سالن نبود، برگشتم.

* می‌خواهم سوالی در مورد حاج قاسم بپرسم. زمانی را که حاج قاسم شهید شد، به یاد دارید؟ دوست دارم از حس و حال آن لحظه شما بپرسم. چون تأثیر زیادی بر شعرهای بعدی که نوشتید داشت. درست است؟

بله. به خوبی آن لحظه را به یاد دارم. روز شهادت حاج قاسم خیلی سخت گذشت. یعنی برای ما که از بچگی با حاج قاسم بزرگ شده بودیم، خیلی سخت بود. پدر من پاسدار است و زمان جنگ هم از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله و جزو نیروهای حاج قاسم بود. به خاطر همین همیشه اسم حاج قاسم در خانه ما بود. خبر شهادت سردار را هم خیلی بی‌مقدمه و ناگهانی شنیدم. تلویزیون ما روشن نبود و اصلا خبر نداشتیم چه شده است. برادرم آمد و بدون مقدمه گفت «حاج قاسم شهید شد». به برادرم گفتم «نه، خبر تکذیب می‌شه». تلویزیون را روشن کردیم و دیدیم که خبر شهادت سردار در زیرنویش شبکه خبر اعلام شد. آن موقع بود که مطمئن شدم و اولین شعری هم که برای شهادت سردار گفتم، یکی دو ساعت بعد از شهادت ایشان بود. البته من از قبل هم برای ایشان شعر داشتم؛ یعنی حتی زمان حیات حاج قاسم هم توفیق داشتم که برای ایشان شعر بنویسم. آن قدر این شخصیت الهام بخش بود که همان موقع هم ما شعر داشتیم، ولی اولین شعرم را همان لحظات بعد از شهادت نوشتم.

* شعری که چند ساعت بعد از شهادت حاج قاسم نوشتید چه شعری بود؟ به یاد دارید؟

این غزل بود:

درود حضرت عالی‌مقام! فرمانده!

سلام تازه‌شهیدا! سلام فرمانده!

چقدر زخمِ نبودت عمیق و جان‌فرساست

کجاست داغ تو را التیام فرمانده؟

خوشا به حال دل پاره‌پاره‌ات که رسید

به وصل دوست _علیه السلام_ فرمانده

تو صبح شب‌شکنی کی غروب خواهی کرد؟

شب است و غرق خیالات خام فرمانده

کجا شعاع شهادت به خون کشیده شود؟

کِی آفتاب شود قتل عام فرمانده؟

بتاب از افق انتقام بر عالم

که خواب خوش به حرامی حرام فرمانده

از آن‌طرف که تویی رمز حمله‌ای دیگر

از این‌طرف همگی احترام فرمانده

قسم به خون تو که ذوالفقار ما امروز

برون کشیده شده از نیام فرمانده

ببین که ما همه پا در رکاب خون توییم

سپاهیان پیاده‌نظام فرمانده

بیا دوباره که فرماندهی کنی یارا

بخوان، بخوان رجز انتقام فرمانده

شهید زندۀ قوم مقاومت بودی

شهادتت شده حسن ختام فرمانده

تویی تمام‌ترین آرزوی هر شاعر

و من همین غزل ناتمام فرمانده…

* شعر نوشتن در آن وضعیت حالت عجیبی است. یعنی غلیان احساسات و غلبه عواطف عمیق به قلم شاعر. اولین شعر بعد از حاج قاسم را چه طور نوشتید؟

احتمال می‌دهم این شعر جزو اولین شعرهایی است که برای سردار گفته شد. من هم می‌دیدم که از مطلع آن جاهای مختلفی استفاده شد. در کل از این شعر استقبال خوبی شد و در برنامه‌های مختلف تلویزیونی خوانده می‌شد. نوشتن در آن شرایط واقعاً سخت است اما شاید تنها کاری بود که آن موقع از دستم بر می‌آمد. آن هم نه برای اینکه شعر بگویم تا منتشر شود و دیده شوم. آن موقع اصلا به فکر انتشارش هم نبودم؛ تنها به فکر این بودم که شاید با نوشتن شعر یک مقدار آرام‌تر شوم.

* با اینکه شعرهای زیادی برای فلسطین و حاج قاسم و جبهه مقاومت نوشتید، هیچ‌کدام آنها تصنعی و تکراری و کلیشه‌ای نیستند. این نشان می‌دهد خانم عارف‌نژاد یک ارتباط قلبی و روحی با این موضوعات برقرار کرده است. درباره درباره رابطه‌ای که با این موضوعات دارید، کمی توضیح می‌دهید؟

حقیقت این است که شعر مقاومت همیشه برای من جدی بوده است. یعنی من شعر را اصلا با شعری برای شهدای غواص شروع کردم. اولین شعری که گفتم شعر برای شهدای غواص بود؛ به همین خاطر فکر می‌کنم شعر یک جورهایی هدیه شهدا به من بوده است. اما بعد از طوفان الاقصی اتفاق دیگری افتاد. یعنی انگار طوفان الاقصی نه فقط در سرزمین‌های اشغالی، بلکه در خانه ما هم اتفاق افتاد. طوفان الاقصی همه زندگی ما را متأثر کرد و من بعد از طوفان الاقصی توفیق داشتم که شعرهای بیشتری بنویسم. هم شعرهایم بیشتر شد، هم مطالعاتم بیشتر شدند. من قبل از طوفان الاقصی برای حاج قاسم ده دوازده تا شعر داشتم، اما برای فلسطین شعری نداشتم.

* قبل از طوفان الاقصی برای حاج قاسم ده دوازده شعر داشتید؟ نه؟

بله. قبل از طوفان الاقصی.

* بعد طوفان الاقصی چند شعر اضافه شد؟

بعد از طوفان الاقصی هم دو سه تا شعر دیگر کار کردم. می‌خواستم بگویم با اینکه برای حاج قاسم شعرهای زیادی داشتم، برای فلسطین تا قبل از طوفان الاقصی شعری نداشتم. یکی دو تا شعر بود که خودم از آنها راضی نبودم و دوست‌شان نداشتم. یعنی از نظر خودم شعرهای قابلی نبودند. اما برای فلسطین اولین شعر جدی‌ام را دقیقا بعد از طوفان الاقصی نوشتم؛ چند ساعت بعد از اینکه خبر طوفان الاقصی رسانه‌ای شد. بعدش هم من احساس کردم که باید جور دیگری به محور مقاومت پرداخته شود. متاسفانه فضای شعری ما گاهی شعارزده و کلیشه‌ای است. شکستن این کلیشه‌ها کار دشواری است. من خودم ادعا ندارم که موفق شدم این کار را انجام بدهم، اما دست کم تلاشم این بود که در این مسیر حرکت کنم. به همین دلیل مطالعاتی داشتم و شعرهای پیش از این را خواندم و سعی کردم ارتباط نزدیکتری با موضوعات مرتبط با فلسطین برقرار کنم. امیدوارم که این مسیر ادامه داشته باشد و به جاهای بهتری برسد.

* نکته دیگری درباره شعر یا حاج قاسم دارید که اضافه کنیم؟

دی‌ماه من هر سال به خاطر شهادت حاج قاسم سخت و تلخ است. تلخ است. من خودم متولد دی‌ماه هستم، ولی دی‌ آنقدر برایم تلخ و سنگین می‌گذرد که تولد خودم را از یاد می‌برم و فرصتی برای جشن و خنده نیست. احساس می‌کنم پرداختن به حاج قاسم در شعر، هنوز خیلی جای کار دارد. اینکه می‌گویم نزدیک پانزده تا شعر برای ایشان دارم، به نظرم قدم خیلی کوچکی است و این کارها برای سردار خیلی ناچیز است. شخصیت حاج قاسم خیلی جای کار دارد و باید خیلی جلوتر برویم.



منیع: خبرگزاری مهر

نقدی که جایگاه شفیعی کدکنی را به چالش می‌کشد


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حسن گل‌محمدی که سال گذشته یک دوره سه‌جلدی در نقد آثار محمدرضا شفیعی کدکنی منتشر کرده بود، در کتاب جدید خود که از سوی نشر جامی به چاپ رسیده، نگاهی انداخته است به جایگاه شعر شفیعی کدکنی در میان شعرای معاصر و هم‌قطاران ادبی او.

شفیعی کدکنی از جمله اساتید بنام زبان و ادب فارسی است که خدمات او به این حوزه را نمی‌توان نادیده گرفت. آثاری که او در دهه‌های گذشته ترجمه، تصحیح و تألیف کرده، توانسته مسیری جدید در پژوهش‌های ادبی بگشاید. با این حال، سروده‌های شفیعی کدکنی عموماً از نقد منصفانه منتقدان پنهان بوده است. نقش پدری که شفیعی کدکنی در این سال‌ها بر جریان ادبی کشور داشته، سبب شده تا کمتر منتقدی این جسارت را به خود دهد که به بررسی و ارزیابی سروده‌های او دهد. از سوی دیگر، حلقه طرفداران شفیعی کدکنی که از سرسخت‌ترین‌ها هستند، مجال را بر منتقدان تنگ‌ کرده است.

با این حال، گل‌محمدی تلاش کرده است در کتاب خود نگاهی بیندازد به آثار م. سرشک؛ هرچند گاه در برخی از مطالب کتاب نیز او از حد اعتدال خارج شده و گاه صفحه پاک نقد را به عتاب و خطاب‌های شخصی می‌آلاید. با این حال، کتاب گل‌محمدی از جهت اینکه تلاش کرده خلاف جریان آب شنا کند، قابل تأمل است.

نویسنده در کتاب «بررسی جایگاه شعر دکتر شفیعی کدکنی در ادبیات معاصر» معتقد است م. سرشک در قیاس با اخوان ثالث و شاملو در رتبه بعدی قرار دارد. او برای این ادعا، دلایل متعددی را عنوان می‌کند. مؤلف در ابتدا به سراغ چرایی دیریابی شعر شفیعی کدکنی می‌رود و دلیل آن را اینگونه بیان می‌کند: «نیروی خاصی در درون و ذهن شاعر هنگم سرودن شعر موجب ایجاد جذبه و الهام می‌گردد و حاصل سروده شاعر را موجب می‌شود. در رابطه با پیچیدگی‌های شعر استاد شفیعی باید قبول کرد که نرم‌افزار ذهن او مشحون از افکار، اندیشه‌ها و یافته‌های تحقیقاتی ادبی، تاریخی، عرفانی، انسان‌شناسی، ادبیات عرب و … است. هنگامی که ایشان به عالم سرودن ورود می‌کند تمامی این افکار و یافته‌ها به ذهن و تخیل او هجوم می‌آورند و دکتر شفیعی معجونی از همه آنها را به نام شعر می‌آفریند و همین باعث می‌شود هنگامی که خواننده شعر او را می‌خواند، چون گرایش ذهنی با این همه عوامل شهودی که هنگام سرودن شعر در ذهن استاد بود، پیدا نمی‌کند؛ لذا یا درک سطحی از آن شعر می‌یابد یا آنکه نمی‌فهمد شاعر چه می‌گوید. اگر ما به شعرهای حلاج، دیدار، معراج‌نامه، از محاکمه فضل‌الله حروفی، زندیق زنده، مرغان ابراهیم و … مراجعه کنیم، این موضوع کاملاً مشاهده می‌گردد».

شعر ,

نویسنده در واقع معتقد است شدت و غور و بررسی گسترده و بیش از حد توان یک انسان در کارهای تحقیقاتی، دیگر فرصتی تازه برای او نمی‌گذارد. او شعر خوب را «تراوش‌های افکار تازه و نو با واژگان زیبا و به روز به منظور انجام رسالت و تعهدی» می‌داند که سراینده آن را در خود احساس می‌کند. گل‌محمدی دلیل دیگر خود برای توجیه اینکه م. سرشک در رتبه بعد از شاملو، نیما و اخوان قرار می‌گیرد، را در سکوت استاد شفیعی کدکنی نسبت به مسائل اجتماعی روزگار خود می‌داند: سروده‌های دکتر شفیعی کدکنی از لحاظ مقایسه‌ای و تحلیلی در جایگاه و ردیف دوم شعر معاصر قرار می‌گیرد. تعداد کمی از اشعار استاد که به دور از این هجوم اندیشه‌های تحقیقاتی به ذهن آمده و سروده شده، زیبا، دلچسب و پر از مخاطب است.

گل‌محمدی از میان اشعار سنتی م. سرشک، «مرثیه دوست» و از میان سروده‌های نیمایی شاعر، «غزل کلاغ» را بر دیگر آثار او ترجیح می‌دهد؛ «زیرا رسالت، ایهام و تعهد سنگینی در پشت تفکر سرودن این اشعار وجود دارد».

نویسنده شفیعی کدکنی را شاعری فرمالیست و ایدئولوگ معرفی می‌کند که زبان مخصوص خود را دارد. به باور او؛ شفیعی در ادوار مختلف زندگی، گرایش‌های مختلف سیاسی را تجربه کرده و همین موضوع بر سروده‌های او تأثیر گذاشته است. با این حال، گل محمدی معتقد است، آدم ایدئولوگ به یک ایدئولوژی اعتقاد دارد، اما ذهن دکتر شفیعی کدکنی در طول دوران زندگی ادبی و فرهنگی‌اش از یک ایدئولوژی ثابت و یکسان تبعیت نکرده است. او بسته به زمان و شرایط سیاسی و اجتماعی و به ویژه نوع ارتباط و تعامل خود با افراد و سازمان‎‌‌ها، تحت تأثیر ایدئولوژی‎‌های غالب آن زمان، تغییر تفکر و تعامل داده است. با وجود همه این‌ها، گل‌محمدی می‌گوید شعر شفیعی کدکنی تصویری روشن از اوضاع اجتماعی سیاسی عصر خود، چه پیش و چه پس از پیروزی انقلاب، ارائه نکرده است. به باور مؤلف؛ سروده‌های خنثی شفیعی کدکنی در حالی است که شاعران هم‌عصر و هم‌قطار او، مانند شاملو و اخوان، فریاد زمانه خود بوده و از این منظر، از جایگاه برتری نسبت به م. سرشک برخوردارند. 

نتایجی که گل‌محمدی به آن می‌رسد در حالی است که به باور برخی از پژوهشگران و منتقدان، شفیعی کدکنی را باید یکی از نمایندگان شعر اجتماعی و سیاسی معاصر به ویژه در دهه 50 به شمار آورد؛ شعری که در آن دو قطبی جامعه در قالب نمادپردازی‌های متعدد بیان می‌شود. شاعر برای رساندن مقصود خود ضمن به کارگیری نمادهای جدید، از نمادهای گذشته در دل تاریخ نیز بهره می‌گیرد؛ به عبارت دیگر ذهن پژوهشگر او- برخلاف ادعای گل‌محمدی- به یاری او آمده و با نگاهی به هزارتوی تاریخ این ممکلت، نمادهایی ارائه می‌دهد که ماندگارند.

برخی از نظریه‌پردازان چون آلتوسر معقتدند خاص بودن هنر در این است که ما را وادار به دیدن، فهمیدن و حس کردن چیزی می‌کند که به واقعیت اشاره دارد. به باور این پژوهشگران؛ آنچه هنر وادارمان می‌کند که ببینیم، ایدئولوژی است. از این منظر، شعر شفیعی کدکنی روایت‌کننده تضارب آرایی است که در دهه 50 در ایران وجود داشت. ردپایی از آن را می‌توان در آثار شاعر در آن دوره به کرات دید. شعر او در دهه 50 به روش سمبولیسم اجتماعی، که از رویکردهای اصلی شعر فارسی در دهه 50 بود، در نمادهای مختلف بروز می‌یابد؛ نمادهایی که وضع موجود را به نمایش می‌گذارد و وضع مطلوب را خواهان است. م. سرشک در واقع با این سروده‌ها، مشروعیت ایدئولوژی حاکم را زیر سؤال می‌برد. شاعر با زبان برنده شعر خود به ایده‌های حاکمیت در مسائل اقتصادی می‌تازد و زبان گویای زندانیانی است که تازیانه را تاب آورده و مردی که در سحرگاهان چوبه دار را با «لبخند» خود «فتح» می‌کند:

وقتی که بر چوبه دار
مردی به لبخند خود
صبح را فتح می‌کرد
و شحنه پیر با تازیانه
می‌راند خیل تماشاچیان را

و یا در جای دیگری می‌گوید:

ای مرغ‌های توفان! پروازتان بلند
آرامش گلوله سربی را
در خون خویشتن
اینگونه عاشقانه پذیرفتید…

همچنین در این قطعه نیز می‌توان نقد شاعر را چشید:

آیینه‌ای شدم برای صداها
آنجا نگاه کن
فریاد کودکان گرسنه
در عطر اودکلن
آری شنیدنی است …

در مجموع می‌توان گفت هرچند کتاب گل‌محمدی تلاش دارد تا براساس شواهد نه براساس احساسات، به بررسی سروده‌های م. سرشک بپردازد؛ اما به نظر می‌رسد که گاه در برخی موارد خود گرفتار احساسات شده و اعتدال خارج می‌شود.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: پدران و مادران ما، برای شناختن هر چیز جهان اطراف روایتی داشتند و قصه‌ای. پوشاندن لباس داستان به تن باورها و دانش نزد قُدما، یادگیری و به خاطر سپردن آنها را آسان‌تر می‌کرد و انتقال آن را به نسل‌های بعد ممکن. آسمان شب و اجرام سماوی و ستارگان و سیارات در شاهنامه فردوسی، جلوه‌های بسیاری دارند که از همان بخش نخست و در دیباچه به آنها اشاره شده است. هرچند بررسی همه این موارد و تشبیهات و استعاره‌ها فرصت زیادی می‌طلبد؛ در چند بند به اجمال نگاهی به آنها می‌اندازیم، در آغاز و میانه ابیات توضیحاتی ارائه می‌شود.

فردوسی در بخش دیباچه و بعد از آوردن نام خداوند جان و خرد، در بیت سوم این‌طور می‌گوید:

خداوند کیوان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهید و مهر

به جز ماه و خورشید و گردان سپهر، به دو سیاره / اپاختر کیوان و ناهید اشاره شده است.

کیوان یا زحل

کیوان یا زحل، سیاره‌ای بلند و دور است و اساساً نام عربی آن نیز به همین دلالت دارد (زحل یزحل به معنی گریختن و دوری کردن) در اساطیر یونان کورونوس نام دارد و در اساطیر روم ساتورن، و خدای بذرافشانی و خرمن است و با کشاورزان و برزگران پیوند دارد. آنطور که ابوریحان بیرونی در التفهیم می‌گوید: «زحل را نحس بزرگ و از روزهای هفته شنبه و از بروج جدی و دلو و از اقالیم، نخستین اقلیم از خط استوا تا آخر آن از اوست».

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها

قدما هر اختر (ستاره) یا اپاختر (سیاره) را در هر ساحت عالم با چیزی در پیوند می دانسته‌اند، مانند اقلیم‌ها و سرزمین‌ها و کشورها، گیاهان و کانی‌ها و فلزات و… علامه شمس الدین محمد محمود عاملی در نفائس الفنون درباره زحل یا کیوان این‌طور می‌گوید: «از بلاد (شهرها و سرزمین‌ها) بر هند و سند و زنج و حبشه و قبط و یمن و عرب، و از معادن بر سرب و حیث و حدید و احجار صلبیه، و از حبوب (دانه‌ها) بر فلفل و شاه بلوط و زیتون و انار ترش و عدس و کتان و شاهدانه، و از درختان بر مازو و هلیله و جوز و زیتون و بادام و هر درختی که ثمره او را پوست سخت بود و…» و به گفته ابوالفضل مصفا «در شعر فارسی علاوه بر اینکه با نام کیوان و زحل فراوان از این اختر و منسوبات او یاد شده است، او را به کنایه و با توجه به مدلولات احکامیِ وی پاسبان هفتمین طارم، پیر فلک، راهب دیر هفتم، مهندس فلک، میر صُفه هفتم، نحس اکبر، معمر و هندوی باریک بین، هندوی پیر، هندوی هفتم چرخ و غیره، فراوان وصف کرده‌اند.»

ناهید یا زهره

ناهید یا زهره، در فارسی در پهلوی استر بیدیته یعنی ستاره بیدخت گفته می‌شود؛ صورت دگرگون شده بغ‌دخت به معنی «دوشیزه خدای» یا «خدای‌دخت». آناهید در بندهش ایزد حامی زمین است. آناهیتا (شکل دیگر ناهید و اناهید) فارسی و پهلوی _به معنی پاک و روشن و بی عیب_ ایزد نگهبان آب بوده است. معابد ناهید که مشرف بر رودها و جوی‌های آب بنا شده و هنوز هم دیده می‌شوند، نشانه اقتدار ناهید بر این عنصر حیاتی است.

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها
اندازه زهره (دومین کره از چپ) در مقایسه با کره زمین و ماه، عطارد و مریخ

زهره در در اساطیر یونان آفرودیت، و نزد رومیان ونوس، الهه عشق است و چنگ نواز فلک. اعراب شام و عراق آن را پرستش می‌کردند و العزی می‌نامیدند، نامی که در میان صابئین هم شناخته شده است. نقش و ارتباطش در داستان هاروت و ماروت هم در افسانه‌ها ذکر شده، بهرحال با توجه به تمام باورهای کهن در خصوص زهره یا ناهید یا بیدخت، منجمان قدیم این سیاره را کوکب زنان و اهل زینت، و در پیوند با تجمل ولهو و شادی و طرب وعشق و ظرافت و سخریه و سوگند دروغ دانسته؛ از برج‌ها با ثور (صورت فلکی گاو / ماه اردیبهشت) و میزان (صورت فلکی ترازو / ماه مهر) و از اقالیم با اقلیم پنجم _سقلاب (اسلاو) و روم_ و از روزهای هفته جمعه را متعلق به زهره می‌دانند.

هفت اقلیم یا هفت کشور

برای درک ارتباط سیارات و ستارگان با سرزمین‌ها این توضیح لازم است، ابوریحان بیرونی در التفهیم هفت اقلیم یا هفت کشور را این‌طور می‌نویسد:

کشور یکم هندوستان

کشور دوم عرب و حبشستان

کشور سوم مصر و شام

کشور چهارم ایران شهر (سرزمین خونیرث در اوستا)

کشور پنجم صقلاب (سقلاب / اسلاو) و روم

کشور ششم ترک و یاجوج

کشور هفتم چین و ماچین

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها
نمودار هفت اقلیم از کتاب مجمل التواریخ و القصص

که این تقسیم بندی ریشه در سنت زردتشتی دارد، در سنت زردشتی جهان به هفت اقلیم یا کشور تقسیم شده بود:

آرزه در خاور (شرق)

سوه در باختر (غرب)

فرَدَدفش در جنوب

ویدَدَفش در جنوب

وروترشن در شمال

وروجرشن در شمال

خونیرث در میانه

خونیرث برترین این کشورهاست که در پهناوری به تنهایی با شش کشور دیگر برابر بوده و دارای صفت بامیک (بامی) به معنای درخشان است. در کهن‌ترین بخش اوستا (گاتها) به خونیرث اشاره شده است، که معادل ایران شهر یا فلات ایران بوده و سرزمین میانه، سرزمین خورشید و روشنی و سپیدی است.

آفرینش عالم، چهار گوهر و فلک‌های هفتگانه

فردوسی ذیل عنوان گفتار اندر وصف آفرینش عالم، باور ایرانیان به آفرینش جهان را این‌طور توضیح می‌دهد که نخست درباره عناصر اربعه (چهار گوهر یا چهار آخشیج) یعنی خاک و آب و آتش و باد صحبت می‌کند که خداوند «نخستین ز ناچیز چیز آفرید» و این چهار گوهر را پدید آورد، بعد از اینکه هرکدام مرتبه و جایگاه خود را پیدا کردند:

چو این چار گوهر بجای آمدند

ز بهر سپنجی سرای آمدند

گُهرها یک اندر دگر ساختند

دگر گونه گردن برافراختند،

پدید آمد این گنبد تیزرو

شگفتی نُمایندۀ نو به نو

ببخشید داننده چونان سَزید

در او ده و دو برج آمد پدید

اَبَر ده و دو، هفت شد کدخدای

گرفتند هر یک سزاوار جای

فلک‌ها یک اندر دگر بسته شد

بجنبید چون کار پیوسته شد

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها
صفحه‌ای از التفهیم نوشته ابوریحان بیرونی، توضیح و نمودار فلک‌ها

بعد از پدید آمدن این چهار گوهر، فلک‌ها و ستارگان و سیارات با آنها آفریده شد و با نظم گرد هم قرار داده شد. اما اشاره به دو عدد ۱۲ (ده و دو) و ۷ چیست؟ دوازده اشاره به برج‌های دوازده گانه دارد، معادل ماه‌های سال شمسی. و ۷ اشاره به هفت ستاره و سیاره دارد که در پیوند با این برج‌ها هستند، ماه و خورشید یک خانه و بقیه هرکدام دو خانه دارند.

۱. فروردین / صورت فلکی حمل (بره / گوسفند) / سیاره مریخ (بهرام) Mars

۲. اردیبهشت / صورت فلکی ثور (گاو) / سیاره زهره (ناهید) Venus

۳. خرداد / صورت فلکی جوزا (دوپیکر) / سیاره عطارد (تیر) Mercury

۴. تیر / صورت فلکی سرطان / کَشَف (خرچنگ / لاک‌پشت) / قمر (ماه) moon

۵. مرداد / صورت فلکی اسد (شیر) / شمس (خورشید) sun

۶. شهریور / صورت فلکی سنبله / باکره (خوشه گندم / دوشیزه) / سیاره عطارد (تیر) Mercury

۷. مهر / صورت فلکی میزان (ترازو) / سیاره زهره (ناهید) Venus

۸. آبان / صورت فلکی عقرب (کژدم) / سیاره مریخ (بهرام) Mars

۹. آذر / صورت فلکی قوس (کمانگیر) / سیاره مشتری (هرمز / برجیس) Jupiter

۱۰. دی / صورت فلکی جَدی (بزغاله / ماهی) / سیاره زحل (کیوان) Saturn

۱۱. بهمن / صورت فلکی دلو (آبریز) / سیاره زحل (کیوان) Saturn

۱۲. اسفند / صورت فلکی حوت (ماهی) / سیاره مشتری (هرمز / برجیس) Jupiter

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها
برگی از التفهیم ابوریحان بیرونی

دانستن این رابطه‌ها و نام صورت‌های فلکی و سعد و نحس بودن هرکدام و نقشی که قُدَما برایشان قائل بودند، مقدمه‌ای است بر درک جهان بینی پیشینیان در تعریف معنای کهکشان‌ها و نقش گردش گردون در سرنوشت بشر، در عین حال کمک می‌کند که در میانه داستان‌ها معنای اشارات و پیشگویی‌ها و طالع دیدن‌ها را دقیق‌تر بدانیم. با توجه به باور ایرانیان بر دیدن طالع هر فرزند در هنگام تولد، در ادامه این مطلب نمونه‌هایی از اشارات فردوسی به مباحث ستاره شناسی و نقش آن در طالع و سرنوشت شخصیت‌هایی مانند سلم و تور و ایرج، سیاوش، کیخسرو، بیژن، بهرام گور و… را خواهیم خواند.



منیع: خبرگزاری مهر

خبرهای تازه از صدور پروانه صنایع برای چاپخانه‌داران


احمد ابوالحسنی رئیس اتحادیه چاپخانه‌داران تهران در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ از رایزنی با مدیران وزارت ارشاد برای تغییر رویکرد نسبت به تولید کالاهای صادراتی خبر داد و گفت: برخی کشورهای همسایه سفارشاتی را به چاپخانه‌های داخل می‌دهند که بر اساس مصوبات داخلی ما امکان چاپ آن‌ها را به لحاظ فرهنگی نداریم،‌ مثلا ممکن است تصویر بی‌حجابی روی محصول درج شده باشد.

وی ادامه داد: ما در رایزنی‌ها با وزارت ارشاد خواستیم که این کالاها که از نظر فرهنگی با فرهنگ ما مغایرت دارند و شامل بروشور و کاتالوک محصولات آرایشی بهداشتی،‌ لیبل‌های دارویی و … هستند‌، را با مسئولیت اتحادیه چاپخانه‌داران بتوانیم در داخل تولید کنیم و تا ورود این کالاها به گمرک برای خروج از کشور مراقبت کنیم که در داخل توزیع نشود.

ابوالحسنی تصریح کرد: در سال‌های گذشته نیز چندین بار این درخواست را داشتیم اما رویکرد مثبتی در ارشاد وجود نداشت،‌ اکنون خوشبختانه رویکر مثبتی در وزارت ارشاد وجود دارد و باب تعامل و همکاری باز شده است.

رئیس اتحادیه چاپخانه‌داران تهران با اشاره به بحث استانی شدن صنعت چاپ نیز گفت: در رابطه با استانی شدن صنعت چاپ نیز همه کارها به اتمام رسیده تنها مشکل موجود این است که علی‌رغم موافقت کمیسیون نظارت،‌ هیئت عالی نظارت ایراد فنی گرفته و می‌گوید باید کل اتحادیه استانی شود. این در حالی است که تابلوسازان و طراحان که زیرمجموعه اتحادیه چاپ به شمار می‌روند،‌ به دلیل تعدد بالا در حاشیه تهران تمایل به استانی شدن ندارند.

 ابوالحسنی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به صدور پروانه صنایع برای صنف چاپ نیز گفت:‌ استانداری با صدرو پروانه صنایع مخالفت کرده‌اند‌، مخالفت آن‌ها نیز ناشی از این نگرانی است که فعالان چاپ پس از دریافت پروانه صنایع جواز صنفی را کنار بگذارند. در حالیکه چنین نیست و اعضای صنف چاپ خود در استفاده از جواز صنفی تمایل دارند.

وی ادامه داد: صدور پروانه صنایع برای صنف چاپ امتیازات بسیاری دارد،‌ برای نمونه با پروانه صنایع هم تسهیلات دریافتی بالاتر می‌رود و هم در واردات و ترخیص ماشین‌آلات و خروح کالا از گمرک به راحتی می‌توان اقدام کرد. 

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

اختتامیه جشنواره داستان کوتاه ماه هنر کامل برگزار می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، اختتامیه نخستین جشنواره ماه کامل هنر که با هدف معرفی آثار خلاقانه از نویسندگان کمتر شناخته شده، از پاییز ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد، روز یکشنبه ۲۳ دی در فرهنگسرای اندیشه برگزار می‌شود.

جشنواره‌ ماه کامل هنر سه اثر برگزیده را به عنوان بهترین آثار و سه اثر را به عنوان خلاقانه‌ترین آثار معرفی می‌کند.

برگزیدگان دور نخست داوری در بخش اصلی به این‌ترتیب هستند:

حمیدرضا حاجی‌خانی از ابهر
سمیه حسینی از اصفهان
سیاوش قربانی‌پور از شهرکرد
سیمین نادمی از تهران
فاطمه جی‌افزام از ساری
فاطمه کارگر از رشت
فاطمه گلی از اصفهان
فروغ بصیری از شیراز
مجتبی یوسف‌وند از تهران
محمدرضا مهرآریا از کرمانشاه
مریم امانی از کرمان
مصطفی سلیمانی از قم
منا کرمی از کرمانشاه
مهین راد از مشهد
مینا یادگیر بصیر تهران
ندا پیشوا از تهران
نرمین رحمتی از مریوان
یگانه شیخ‌الاسلامی از قزوین

برگزیدگان دور نخست داوری در بخش داستان خلاق عبارت‌اند از:

ادریس حسین پور از میناب
محمد قاسمی از اراک
منا کرمی از کرمانشاه
مهین راد مشهد
ندا پیشوا از تهران
یگانه شیخ الاسلامی از قزوین

اختتامیه این‌رویداد روز یکشنبه ۲۳ دی از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در فرهنگسرای اندیشه برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

تولید فیلم‌های جدید برای نوجوانان در کانون


به گزارش خبرگزاری تسنیم، حامد علامتی، مدیرعامل کانون دوشنبه 18 فروردین 1404در دیدار با حجت‌الاسلام محمد قمی، رئیس سازمان تبلیغات گفت: از روزی که ما کانون را تحویل گرفتیم، تاکنون بودجه دولتی همچنین درآمد ما بیش از سه برابر افزایش پیدا کرده است؛ در عین حال بخش عظیمی از درآمد ما با نگاه اقتصاد آموزشی از طریق کانون زبان است و بخش دیگری از درآمدهای ما از طریق فروش فیلم، انیمیشن و کتاب‌ها صورت می‌گیرد.

علامتی با اشاره به اینکه در سال گذشته بخشی از این درآمدها حاصل افزایش میزان فروش کتاب‌های کانون بود، بیان کرد: کتاب «باغ کیانوش» در حال حاضر به چاپ 41 رسیده است ضمن اینکه ما از 61 ناشر، کتاب خریداری می‌کنیم که در هر نوبت کمتر از سه هزار کتاب نیست.

کانون هفت تماشاخانه سیار برای اجرای برنامه در مناطق محروم دارد

او در ادامه با بیان این که کانون دارای هفت تریلی ویژه تماشاخانه سیار است که به اجرای برنامه در مناطق مرزی، عشایری و کمتر توسعه‌یافته می پردازند، ادامه داد: این تماشاخانه‌ها در سال گذشته 100 هزار کیلومتر طی کردند به جاهای مختلف رفتند از میر جاوه گرفته تا باشماق و شلمچه، اگر سازمان‌ها و نهادها با استفاده از بودجه‌های مسئولیت اجتماعی خود به ما کمک کنند که تعداد آن در کانون بیشتر شود مناطق بیشتری از کشور را پوشش می‌دهیم.

ساخت سریال «بچه زرنگ»

علامتی با اشاره به این‌که در این دوره هشت فیلم و سریال ساختیم، تصریح کرد: از این هشت فیلم و سریال، دو تا را با  همکاری حوزه هنری، یکی را با همکاری فارابی. یک فیلم را با کمک بخش خصوصی ساختیم. دو فیلم از سوی افراد باسابقه مانند مجید مجیدی و رسول صدرعاملی ساخته شد. بقیه از سوی فیلم اولی‌ها ساخته شدند. در سایه سرو یکی از آثار ما اسکار گرفت. در حال حاضر با مشارکت موسسه هنرپویا در حال ساخت سریال «بچه زرنگ» هستیم.

وی با بیان اینکه کانون به عرصه بین‌الملل ورود پیدا کرده است، گفت: کانون فیلم‌سازی را هدفمند کرده است. ما به سمت ساخت فیلم‌های اقتباسی رفتیم و فیلم‌ها را موضوعی کردیم. مقام معظم رهبری و همچنین شما (آقای قمی) بر نوجوان تأکید کردید و بر این اساس یکی از سیاست‌های اصلی ما هم نوجوان‌محوری است. فیلم، رمان‌ها و تئاترهای ما به سمت نوجوان رفته است. اخیرا فیلم «چشم بادومی»‌ را برای گروه سنی نوجوان کار کردیم.

مدیرعامل کانون که همراه برخی معاونان خود به دیدار رئیس سازمان تبلیغات اسلامی رفته بود ضمن تشکر از محمدمهدی دادمان، رئیس حوزه هنری اظهار داشت: کانون آخرین بار با آقای جانباز(رییس حوزه هنری کودک) در دهه فجر پویشی را با عنوان «قدیم و ندیم» اجرا کرد. فیلم باغ کیانوش نیز از دیگر کارهای مشترک اخیر ما با حوزه هنری است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ است؛ مهمان هر امام شوم، میزبان تویی!


به گزارش خبرنگار مهر، ادبیات و شعر فارسی همواره و همیشه ادبیاتی الهی، توحیدی و سرشار از معارف اسلام و اهل بیت (ع)‌ بوده است؛ چنان که مرتضی امیری اسفندقه، شاعر و محقق، از «ادبیاتِ پارسایِ پارسی»‌ برای شعر فارسی استفاده می‌کند. با این‌همه، شعرها در مدح و منقبت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت گرامی‌اش، هیچگاه همچون دوره پس از انقلاب اسلامی تا این حد پرشمار و متنوع نبوده است؛ هم در قالب و هم در مضمون و محتوا. شعرهای فراوانی که شاعران در این ۴۵ سال درباره پیامبر (ص)، امیرالمومنین (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س)، امام حسین (ع) و شهدای کربلا، امام رضا (ع) و حضرت حجت (عج) سروده‌اند، گواه این ادعا است.

اما در همین دوران باشکوه برای شعر اهل بیتی و آیینی، شخصیت‌هایی هستند که درباره آنها کمتر شعر نوشته شده است. بعضی امامان همچون امام هادی (ع) از آن جمله‌اند که اگرچه نسبت به پیش از انقلاب شعرهای بسیاری برای ایشان سروده شده، اما در مقام مقایسه می‌توان گفت نسبت این شعرها با شعرهایی که برای بعضی حضرات معصومین سروده شده، بسیار کمتر است.

به مناسبت سالروز شهادت امام هادی (ع) مروری به چند شعر برای امام هادی (ع) داریم که بیشتر آنها در سال‌های اخیر و توسط شاعران جوان سروده شده‌اند.

مرتضی حیدری آل کثیر

باور کنید از عشق هادی سینه‌ها پر بود

مدحش اگر کمتر نوشتیم از تحیر بود

از بس جناس نام او را با علی دیدیم

از بس که بدرش با محمد در تبادر بود

هرچند قدری از زلال کوثرش دوریم،

در ما عطش هرچند درگیر تکاثر بود،

با هر زیارت کربلایی می‌کند ما را

از ما مسافت تا حریمش قدر یک «حُر» بود

صد شکر ما هم سوختیم از داغ آن گنبد

در عشق ما آتش گرفتن یک تبلور بود

بیهوده بود از غیر او اجری اگر بردیم

بی برکتش نانی اگر پختیم، آجر بود

حس می‌کنم در معرض آبادی است این دل

وقتی خراب ماجرای هادی است این دل…

*

سیده فرشته حسینی

بارها مهر اجابت را از این وادی گرفتم

هر چه حاجت خواستم از حضرت هادی گرفتم

من درختی خشک بودم در مسیر باد غم‌ها

با نسیم گنبدش گل غنچه‌ شادی گرفتم

او اجابت می‌کند بی‌آنکه حتی خوانده باشد

نامه‌هایی را که من از اهل آبادی گرفتم

در سکوت سهمگین سامرا تا پا نهادم

از حصار غصه‌هایم برگ آزادی گرفتم

بیت آخر را نوشتم از نگاهش تا همین‌جا

حاجتی را باز هم از حضرت هادی گرفتم

*

میلاد عرفان‌پور

گفت: «سُرِّ مَن رَأیٰ»، ترجمان «سامرا»ست

من ولی دلم گرفت… این حرم چه آشناست

چون نجف شکوهمند، چون مدینه رازدار

داستان آن ولی داستان کربلاست…

ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!

ذکر ما علی الدّوام، گریه‌های بی‌صداست

آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست

آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست

از زمان کودکی، در پی‌ات دویده‌ایم

از همه شنیده‌ایم، گرد راه تو شفاست

باغ‌هایی از بهشت، گوشه عبای توست

این عبای مصطفی، این عبای مرتضاست

مجلس شراب را چشم تو به هم زده است

چشم تو هنوز هم، مستی مدام ماست

ما شهید می‌شویم، روسفید می‌شویم

روزگار، بی‌وفا… عاشق تو باوفاست

ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!

مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟

*

اعظم سعادتمند

بارانِ با خورشید توأم! دوستت دارم

با آسمان، با خاک مَحرم! دوستت دارم

اسم تو هادی، رسمِ تو، رفتارِ تو هادی

شهر خدا! آدم به آدم دوستت دارم

وقتی که می‌خوانم زیارت‌نامه‌هایت را

گاهی شدید و گاه نم‌نم دوستت دارم

با خاطرات سامرایم عالمی دارم

ای خاطرات خوب عالم! دوستت دارم

لبخند تو یعنی که صبح عید در راه است

محبوب من! در شادی و غم دوستت دارم

در وحشت این چاه، در اعماق این ظلمت

ای ریسمان نور! محکم دوستت دارم

در ساحل یک برکه -پیش از آفرینش بود-

آن اولین باری که گفتم «دوستت دارم»

از معجزت در ذره‌ای گمنام، مهر توست

ای آشنای اسم اعظم! دوستت دارم…

*

زهرا بشری موحد

نمی‌خواهد غلامی و ندیمی

برقصان پرده‌ها را با نسیمی

خودت در آسمان‌ها دست داری

خودت در باد و باران‌ها سهیمی

نگاهت رام کرده شیرها را

تو ای با هرچه در عالم صمیمی

بگو با من حدیثی از غمت را

عطایم کن دلی عبدالعظیمی

گرفتم نان و خرمای غزل را

علی هستی و من بچه یتیمی

همیشه در خیالم سیب دارم

که نیمی هادی و مهدی است نیمی

*

حسین منزوی

ای چارمین علیِّ ولی و دهم امام

وی بر فراز عرش ولایت تو را مقام

آه ای به کُنیه بوالحسن و در لقب نقی

خورشید و ماه آینه‌دارِ تو صبح و شام

خصمانِ تو که یکسره خصم ولایت‌اند

انداختند سنگ شقاوت تو را به جام

می‌خواستند تا تو نباشی و بستُرند

از لوح روزگار تو را، نقش هر چه نام

پس زهر سینه‌سوز به کام تو ریختند

پس تیغ کینه‌ساز کشیدند از نیام

غافل که آن قلم که حدیث ولا نوشت

حتی به نقطه‌ای نزدت رنگ انهدام

«هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق»

ای زنده‌ی همیشه و ای جان مستدام

ای با همه جوانیِ خود آن چه «خضر» دید

در آینه پدید، تو دیده به خشت خام

ای رهنمای گمشدگان! هادی البشر!

وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام

ای دهُّمین ستاره‌ی این آسمان پاک

این دودمان بیخته خورشید بر ظُلام

ماییم و زخم‌های گرانی که تا ابد

در سینه‌های‌مان نپذیرند التیام

زخم عمیق سینه‌ی سوزان کربلا

این خون‌چکان که تازه نماید، علی‌الدّوام

ماییم و انتظار، اماما! که کی کِشَد

از آستین، نواده‌ی تو، تیغ انتقام…

*

محمدمهدی سیار

خورشید سامرا و کریم جهان تویی

ما را بده پناه که کهف امان تویی

هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس

گم‌گشته‌ایم و مشعله‌ی کاروان تویی

کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق

حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی

مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک

مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی

جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست

جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ است

مهمان هر امام شوم، میزبان تویی!

*

قاسم صرافان

رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد

نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد

ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین می‌چرخید

صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد

دهمین بار هوالحق متجلی شده بود

چارمین بار علی بود امامت می‌کرد

درد را نسخه خال تو شفا می‌بخشید

عاشقان را دل نرم تو شفاعت می‌کرد

«و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو می‌خواندی و … آه!

آه از آن شهر که بی‌قبله عبادت می‌کرد

جامعه حرف دلت را که به خود باخته بود

«طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد»

متوکل به تماشای شرابت آورد

به دل مست تو از بس که حسادت می‌کرد

و نفهمید که مستی اثری بود که داشت

با طلوع تو به هر ذره سرایت می‌کرد…

کوه هر صبح به صبر تو سلامی می‌داد

ماه هر شب به رخت عرض ارادت می‌کرد

ری پُر از عطر سخن‌های تو می‌شد وقتی،

سید عارف ری، از تو روایت می‌کرد

«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»

وقتی از پنجره شعر صدایت می‌کرد…

*

مهدی جهاندار

دهمین چشمه‌ی جوشنده‌ی این آبادی

آیه‌ی نور علی نور، حدیث شادی

چارمین نام علی، صبر و وقار علوی

خلق و خوی رضوی، معرفت سجادی

هرکه گمراه شد از عشق، “فلا هادی له”

هرکه دنبال شما بود، “و انت الهادی”

کی شود مژده‌ی قدقامت فرزند تو را

جبرئیل آرد و آید به مبارک بادی

ای که باران به اشارات شما می‌بارد

تشنه لب چشم به راهند هزاران وادی…

*

محمد بیابانی

شده‌ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی‌النقی!

سفری کنم وَ سری زنم به سرات یا علی‌النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مأمن آسمانِ رهات یا علی‌النقی

هله‌ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سردر مشق‌های سیات یا علی‌النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آب‌های جهان اگر که دوات یا علی‌النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم؟

که دمیده «جامعه»‌ای بدان جلوات یا علی‌النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده‌ای غزل از زبان خدات یا علی‌النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده‌اید رب جلی، ولی به صفات یا علی‌النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی‌النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام می‌دهمت به شوقِ لقات یا علی‌النقی

نبُوَد به بودن تو غمم، به خدا که حر جهنمم

که گرفته‌ام به ولات برگ برات یا علی‌النقی

بگذار کعبه‌ی سامرا، قدمی طواف کنم تو را

سر خویش را بزنم به کوی مِنات یا علی‌النقی…

*

محسن عرب خالقی

بگذار کمی عرض ارادت بنویسم

دور از تو و با نیت قربت بنویسم

سجاده‌ی شب پهن شده، حیّ علی شعر

بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم

بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر

یا هادی و یا هادیِ امت بنویسم

شاید که چنان رود، سر راه بیایم

بر صفحه‌ی صحرای جنون خط بنویسم

مقصود من از «یا مَن ارجوهِ» رجب‌ها

غیر از تو، که را وقت عبادت بنویسم؟

با ذره‌ای از مهر تو، ‌ای چشمه‌ی خورشید

از نور تو، تا روز قیامت بنویسم

با این همه آلودگی،‌ ای آیه تطهیر

از سوره‌ی انفاق و کرامت بنویسم

از سنگ زدن بر دل آئینه بگویم

از سوختن پرده‌ی حرمت بنویسم

دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز

چیزی اگر از حد جسارت بنویسم

من آمده‌ام نقطه سر خط بنویسم

از جامعه، از شرح زیارت بنویسم‌

ای مهبط وحی، ‌ای نفست معدن رحمت

بگذار که از چشمه‌ی حکمت بنویسم

وقتی که تویی راه رسیدن به خداوند

این قافیه را نیز هدایت بنویسم

آه‌ ای دهمین ذکر مُجیبُ الدَّعَواتم

مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم

حالا که نوشتند «و کُنتُم شُفَعائی»

بگذار ز اسباب شفاعت بنویسم…



منیع: خبرگزاری مهر

انتشار ۳ کتاب تازه برای مخاطبان نوجوان


به گزارش  خبرگزاری تسنیم،‌ انتشارات قدر ولایت با 3 عنوان کتاب تازهبه استقبال نمایشگاه کتاب تهران رفت‌، کتاب «فرشته شو»  نوشته محسن بغلانی به روایت داستان 19 زن مجاهد شهیده انقلاب اسلامی و مقاومت پرداخته است.

مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت این کتاب در 160 صفحه با قیمت 60 هزار تومان در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

«در میان زنجیرها» نوشته زهرا عبدی دیگر اثر این انتشارات برای نمایشگاه کتاب تهران است،‌  نویسنده در این کتاب قصه دلاور مردی به نام عبدالله بن عفیف  را روایت می‌کند که چشم‌هایش را در رکاب امام علی(ع) در جنگ‌های جمل و صفین از دست داده بود و دختر شجاع او «صفیّه» از او پرستاری کرده و در جنگ با لشکریان یزید از او حمایت می‌کرد.

این کتاب در 20 صفحه با قیمت 60 هزار تومان منتشر و روانه بازار نشر شده است.

«متشکرم خدا جون» سومین کتاب این انتشارات است ک به قلم سعیده اصلاحی، بر اساس اعلام نیاز والدین، آموزش وضو و نماز را به در قالب سروده‌ای بین کرده است.

مؤسسه فرهنگی هنری قدرولایت این کتاب را در 20 صفحه چهار رنگ با قیمت 60 هزار تومان منتشر کرده است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

«آلبوم عشق» در بازار نشر گشوده شد


به گزارش خبرنگار مهر، رمان «آلبوم عشق» نوشته محمدکاظم اخوان به‌تازگی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌رمان پنجاه و سومین عنوان «رمان» و یکی از کتاب‌های «ادبیات عاشقانه» است که این‌ناشر چاپ می‌کند و مخاطبانش افراد ۱۶ سال به بالا هستند.

محمدکاظم اخوان نویسنده این‌کتاب متولد ۱۳۳۹ است و به‌عنوان نویسنده کودک و نوجوان شناخته می‌شود. او پیش‌تر سه‌گانه نوجوانانه خود که متشکل از رمان‌های «دوست غارنشین من»، «سبیل سرگردان» و «کلاس مخفی» است توسط همین‌ناشر چاپ کرده است.

رمان «آلبوم عشق» این‌نویسنده که برای مخاطبان جوان و بزرگسال است، درباره این‌حس آدم‌هاست که وقتی آلبوم عکس‌های قدیمی‌شان را ورق می‌زنند، به گذشته و خاطرات می‌روند. زنده شدن عشق‌های قدیمی یکی از اتفاقاتی است که در این‌ورق‌زدن‌ها و مرور گذشته رخ می‌دهد. «آلبوم عشق» داستان زندگی همین آدم‌هایی است که در عکس‌ها دنبال چیزی می‌گردند.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

رامین‌پور با لحنی موذیانه گفت: «شما آخرین کسی بودید که او را دیدید؛ منظورم از همکارانش …»

پروین دلش ریخت و رنگ از صورتش پرید … اما قافیه را نباخت؛ گفت: «معلوم هم نیست.»

و مصمم چشم در چشم رامین‌پور دوخت و ادامه داد: «توی صورتش نگرانی از چیزی موج می‌زد. معلوم بود منتظر کسی است. حواسش آن‌قدر به او بود که انگار من را نمی‌دید.»

رامین‌پور به عکس مهرسا که تسلطش را بر رفتارش حفظ کرده بود، رنگ‌پریدگی ناگهانی صورتش، دو دو زدن هراسانه چشم‌ها و لرزش صدایش حکایت از چیزی دیگر می‌کرد. سوالش می‌گفت چه چیزی.

«منتظر کسی؟ کی …؟ نگفت؟ شما نپرسیدید؟»

پروین با ابروهای گره‌خورده گفت: «نگفت؛ من هم فضول نبودم بپرسم.»

این‌کتاب با ۱۲۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۰۵ هزار تومان منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر